شهید صادق شیبک، هفتمین شهید مدافع حرم ارتش جمهوری اسلامی ایران و اولین شهید ارتشی استان گلستان در سوریه هنگام دفاع از حرم حضرت زینب(س) و مبارزه با تروریست های تکفیری به شهادت رسید. این شهید والامقام اواخر اسفندماه سال 94 برای مبارزه با تکفیری ها به سوریه اعزام شده بود.
به گزارش گلستان ما، به مناسبت فرا رسیدن چهارمین سالگرد شهید مدافع حرم صادق شیبک، به بخشی از زندگی و رشادت های این تکاور ارتشی می پردازیم.
صادق شیبک متولد هشتم آبان ماه 1368 پنجمین فرزند خانواده شیبک در روستای عرب بوران شهرستان گالیکش بود و پس از گذراندن تحصیلات، در ارتش جمهوری اسلامی ایران در تیپ 65 نوهد مشغول به خدمت شد.
قرار دلتنگی در عید فطر به سرآمد
همسر صادق شیبک در خصوص نحوه آشنایی با این تکاور ارتشی گفت: همسر خواهرم، کارمند نیروی انتظامی بود و به خاطر شغلش در یکی از شهرهای شمال کشور ساکن بودند. مدتی به جهت ادامه تحصیل همراه با خانواده خواهرم زندگی میکردم. خانواده شیبک هم یکی از آشناهای خانوادگی، همسر خواهرم بود. در منزل خواهرم من را دیدند و برادرشان را برای آشنایی بیشتر معرفی کردند. پس از انجام تحقیقات پدرم و همسر خواهرم جواب مثبت دادیم.
تنها چیزی که موقع ازدواج برای من اهمیت داشت؛ صداقت و شرافت طرف مقابلم بود، وقتی برای اولین بار با وی روبهرو شدم، احساس عجیبی در تمام وجودم رخنه کرد. حس خیلی خوبی نسبت به صادق داشتم و یقین داشتم که سخنانش براساس صداقت است. بعدها هر چقدر راجع به وی تحقیق کردیم بیشتر به این صداقت و پاکی پی بردم. همچنین صادق بسیار شخصیت آرام و سادهای داشت و این چیزی بود که خیلی توجه من را به خودش جلب کرد.
صادق در نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران (نوهد) مشغول به خدمت بود. با توجه به این که برادر و همسرخواهرم هم نظامی بودند، از خطرات و دشواریهای کاریاش آگاهی داشتم که شهادت نیز جزئی از این مشکلات بود. با دانش به این که از تکاوران ارتش است، جواب «بله» را گفتم. به داشتن همسری که تمام زندگیاش را وقف دفاع از وطن و دین کرده است، افتخار میکردم.
نخستین عید فطر بعد از ازدواج، همسرم ماموریت بود. احساس دلتنگی می کردم. همان روز تماس گرفت و مثل همیشه، احساسم را از لرزش صدایم حس کرد. هر قدر سعی کردم عادی صحبت کنم، نشد. نیمه شب پیامک داد که تا چند ساعت دیگر به خانه میآیم. برای عید خودش را به خانه رساند و شیرینی آن عید برای همیشه در ذهنم ماندگار شد.
از آنجایی که دور از خانواده زندگی میکردیم، بسیار مراعات حال مرا میکرد. در انجام کار خانه و نگهداری از فرزندمان کمک حالم بود. علیرغم اینکه خسته بود؛ اما همیشه با خوشرویی و مهربانی با من برخورد میکرد. آنقدر غرق در خوشبختی بودم که هیچ وقت نبودش را تصور نمیکردم. چندین مرتبه با لحن شوخی از شهادت صحبت کرد؛ اما آن زمان جدی نگرفتم. از آنجایی که میدانست من طاقت دوری اش را ندارم، به طور جدی موضوع شهادت را مطرح نمیکرد.
حضور پنهانی در سوریه به خاطر عشق معنوی(اهل بیت)
شهید صادق شیبک که اواخر اسفندماه سال 94 برای مبارزه با تکفیری ها به سوریه اعزام شد؛ در خصوص انگیزه خود برای پذیرفتن این ماموریت گفت: خون شیعه در رگ های ما است و هرجا حریم اهل بیت در خطر باشد؛ ما پا در رکاب هستیم
وی افزود: مطمئن باشید که اگر امروز ما پا را از مرزها فراتر نگذاریم، مشکلاتی که مردم سوریه با آن دست و پنجه نرم می کنند؛ دامن گیر مردم ایران نیز خواهد شد.
شهید صادق شیبک در حالی در اواخر اسفند ماه سال 94 به جبهه های حق علیه باطل در کشور سوریه رفت که خانواده وی از موقعیت مکانی ماموریت وی خبر نداشتند.
پدر وی در این خصوص گفت: خبر صادق را از همسرش می گرفتم و همسرش می گفت: صادق در اطراف تهران در ماموریت به سر می برد.
وی افزود: 29 فروردین بود که صادق با من تماس گرفت و بغض عجیبی گلویش را گرفته بود و همان جا بود که دلشوره گرفتم.
شهید شیبک یکی از اولین داوطلبان اعزام به سوریه بود
یکی از همرزمان شهید شیبک در سوریه در خصوص شخصیت وی گفت: صادق، شخصیت جالبی داشت که حتی نیروهای قدیمی و جدید مجذوب وی می شدند و همه به اسم کوچک صادق او را صدا می کردند و خیلی دوست داشت که توانایی ها و مهارت های خود را نشان دهد.
این همرز ادامه داد: وقتی زمان اعزام به سوریه شد؛ وی یکی از اولین داوطلبین اعزام بود و در همان ابتدای حرکت خود به سمت عملیاتهای مستشاری در سوریه؛ سرنوشت خود را شهادت می دانست.
این تکاور ارتش جمهوری اسلامی در ادامه شرح همراهی خود با صادق شیبک؛ گفت: روز اولی که به منطقه جنگی رسیدیم؛ وی مرا به دقایقی ورزش دعوت کرد و برای جلوگیری از خستگی، به من می گفت: به چشمان من نگاه کن و این اقدامات ما باعث تعجب دیگر همرزمانمان شده بود.
یسنا، دختر بچه ای که مدافع حرم را در حین عملیات بی قرار کرد
همرزم دیگر صادق شیبک در خصوص روز شهادت صادق گفت: روز 31 فروردین 95 بود که صادق به من بی سیم زد و گفت: یک اسلحه جدید گرفتم؛ بیا با هم تنظیمش کنیم.
وی افزود: برای تنظیم اسلحه در مقابل سیبل قرار گرفتیم؛ اما صادق چند گلوله آخر خود را با بی دقتی شلیک کرد؛ به صادق گفتم: عاشق شدی؟ در جواب سوالم گفت: نه؛ فکرم پیش دخترمه!
همرزم این مدافع حرم اهل بیت، گفت: چند روز قبل از شهادت صادق شیبک، در روز 21 فروردین که درگیری اتفاق افتاد؛ صادق در مقر 6 بود و من در مقر 2 بودم. صادق در بین نیروهای خودی و تکفیری ها محاصره شده بود و متاسفانه در این درگیری نیروهای خودی و تکفیری قابل شناسایی نبودند و با راهنمایی های ما و مهارتی که شهید شیبک داشت، از این معرکه خارج شد.
همراه شهید شیبک تصریح کرد: قرار شد که صادق گروهان را تحویل دهد و به کار اصلی خود که تک تیراندازی بود، مشغول شود. در روز عملیات دشمن تمام مکان هایی که احتمال حضور ما را می داد؛ خمپاره باران کرد و با توجه به اینکه شهید صادق شیبک به نیروهای دشمن تلفات زیادی وارد کرده بود؛ آنها برای شناسایی موقعیت تک تیرانداز تلاش زیادی کردند.
وی در پایان از شهادت صادق شیبک خبر داد و گفت: در همین حین از مقر 6 بی سیم زده شد که دو مجروح داریم و در عین ناباوری صادق در این عملیات با از دست دادن سر خود، به فیض شهادت نائل شد.
صادق یک تنه 40 تکفیری را از پا در آورد/ شهید شیبک استاد انهدام تانکهای داعش بود
محمد ابراهیمی یکی دیگر از همرزمان شهید شیبک و از نیروهای ارشد تیپ نوهد ارتش که غریب به پنج سال با وی آشنایی داشته و طی این سالها صادق را به خوبی شناخته بود؛ در خصوص ویژگیهای این شهید گفت: صادق برای من یک الگو و استثناء بود و یکی از خصلتهای مهم وی این بود که هیچگاه در کار از فعل نه استفاده نمیکرد و همیشه کارهایش را به درستی و کامل انجام میداد.
همرزم شهید صادق شیبک با بیان اینکه شهید شیبک یک نیروی نظامی ورزیده بود که اکثر دورههای سخت نظامی را با جدیت و دقت بالا طی کرده بود و به واقع یک نیروی توانمند و ارزشمند بود تاکید کرد: من از پنج سال قبل از شهادت، صادق را میشناختم. او همیشه روحیه دلاوری و شهادت طلبی داشت و روزی هم که به سوریه اعزام شد با علاقه خاصی پای در این میدان گذاشت.
وی اضافه کرد: زمانی که به چهره وی نگاه میکردیم میدیدیم که صادق آماده شهادت است و میرود تا خودش را از این دنیا جدا کند.
ابراهیمی گفت: اولین فکر تمامی نیروهای ارتش حفظ امنیت ایران است و مطمئن باشید اگر این ماموریتها انجام نشود به طور قطع بر امنیت کشور ما تاثیر خواهد گذاشت.
وی افزود: تمامی فکر و ذهن ما برقرار کردن امنیت کشور است و به طور قطع صادق شیبک هم با این تفکر و با اعتقاداتش پای به عرصه نبرد با تکفیریها گذاشت و رفت.
شهید شیبک در سوریه بسیاری از نیروها را نجات داد
همرزم شهید صادق شیبک تاکید کرد: کسانی که به سوریه میروند با جان و دل میروند و شهید شیبک را به خاطر دارم که چندین بار درخواست رفتن را به فرماندهان ارائه کرده بود و در نهایت با اصرار زیاد خودش به این ماموریت اعزام شد و راه شهادت برای وی باز شده بود.
ابراهیمی بیان کرد: روز رفتنش را به خاطر دارم آنقدر صادق نیروی ورزیدهای بود که سفارشش را به دیگر همرزمانش کردم اما صادق میگفت: نگران نباش من میروم که در راه اعتقادم بجنگم و شهید شوم.
وی متذکر شد: روزی که خبر شهادتش را به من دادند باورم نمیشد صادق شهید شده است و اتفاق بد آن روز این بود که خانوادهاش دائم با من تماس میگرفتند و من نمیتوانستم این خبر را به خانوادهاش بدهم و در نهایت دیگر همکاران این وظیفه مهم را انجام دادند.
همرزم شهید شیبک تصریح کرد: شهامت شهید شیبک در منطقه عملیاتی آنقدر بالا بود که تا نزدیکی چند قدمی تانکهای دشمن پیش میرفت و با تاکتیکها و شجاعت خاص خودش آنها را منهدم میکرد.
وی گفت: صادق در ماموریت خود در سوریه آنقدر ورزیده و شجاع بود که بسیاری از نیروهای خود را نجات داد و به عنوان یک فرمانده لایق ماموریتها را اجرا میکرد.
ابراهیمی در پایان ابراز کرد: در بُعد نظامی یک فردی که بخواهد به مرحله ورزیدگی صادق برسد حداقل 10 سال زمان نیاز دارد و از دست دادن این نیروی مخلص، توانمند و معتقد خیلی سخت است ولی مطمئن هستم که صادق در راه اعتقادش گام برداشت و به خواسته قلبی خود رسید.
لازم به ذکر است؛ پیکر این شهید پس از تشییع در شهرستان گالیکش، در روستای ینقاق این شهرستان به خاک سپرده شد.
گزارش از: حمید دلدار
انتهای پیام/
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد